پانیاپانیا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
iliailia، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

پانی

رفتن بابایی به مسافرت

گل گلی سلام امروز بابایی با اقاجون رفتن مسافرت این بار چهارم که بابایی میره امریکا  این سری ویزای بابا جون من درست شد با هم رفتن کل امریکا رو بگردن اول میرن میامی پیش عمو رضا بعد میرن دالاس پیش عمو فریدون وعمو محمد و بقیه عموها بعد میرن لاس وگاس و نیویورک کلا عید رو اونجان این اولین عید عسلمه و من وتو با هم تنهاییم البته مامان بزرگهات هستند نفسم پیشاپیش اولین عیدت رو تبریک میگم.
26 اسفند 1391

اطوارهای پانیا

سلام نانازی این روزها خیلی شیرین شدی کارهای با مزه میکنی رو زانوهات میشینی و مرتب دست میزنی سرتو تکون میدی اگه اهنگی بشنوی دست میزنی وکلی ذوق میکنی ومیرقصی کلی خاطر خواه داری قرتی خانم من یکی هلاکتم   ...
19 اسفند 1391

چند تا عکس از شش ماهگی پانیا

سلام جیگر طلا این روزها خیلی با نمکتر شدی یواش یواش می خواهی سینه خیز بری یهو می بینیم سه چهار تا غلت خوردی رفته روی سرامیکها  دوباره برت می دارم میزارمت سر جات تازگیها هم دیگه روی بیبی بانسرت (صندلیت) نمیشینی هی میخواهی بیایی پایین خلاصه از صبح که پا میشیم تا شب یه سره در خدمتگذاری هستیم دیگه وقت هیچ کاری رو واسه خودم ندارم ولی اینقدر با تو بودن شیرین ودلنشینه که گذشت دقیقه ها رو نمی بینم خلاصه بد جوری عا شقتم     ...
19 اسفند 1391

ورود پانیا به جمع ما

بسم الله الرحن الرحیم یکی از روزای خوب خدا  یعنی ٢٤/١/٩١ پانیا گلم تو بیمارستان مصطفی خمینی ساعت٢ بعدازظهر  توسط خانم دکتر گیلدا عمید بطور سزارین پاشو به دنیا گذاشت وشد همه امید وعشق من و باباش و دیگران. پانیا موقع تولد 2کیلو 700گرم با قد 49 بود وقتی برا اولین بار دیدمش یه حس عجیبی بود که خیلی شیرین بود من عاشق اون لحضه ام.         // "); // ]]> ...
19 اسفند 1391

مسابقه چرا وبلاگتون رو دوست دارید

غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم امروز هم روزی از روزهای خداست و من آرامتر از دیروز و سرمست از تو می نویسم باز هم مثل همیشه برای نوشتن تو را بهانه میکنم چه لذت بخش است از تو نوشتن و چه زیباست برای تو نوشتن و من این زیبایی را با تمام دنیا عوض نمی کنم لحظه های بی تو بودن را با خیال تو سر می کنم من هر شب به تو میرسم هر ساعت هر دقیقه هرثانیه وهر لحظه ای که به تو می اندیشم تو را در کنار خویش و در وجودم احساس می کنم و این برای من خود رسیدن است این کلمه ها فقط بهانه ای است برای نوشتن نا نوشته هایی که مجالی می خواهند برای نوشته شدن نوشتن از تویی که...
6 اسفند 1391

ده ماهگی

سلام عشق کوچولوی من امروز 24 دی ماه است وعسلکم وارد ده ماهگی شد یعنی نه ماهت تمام شد و درست دو هفته است که دندونای ناز و کوچولوت در اومده دو تا پایین واز روزی که دندونای کوچولوت دراومده اشتهات هم کم شده طوری که تو این ماه نه قد کشیدی نه اضافه وزن داشتی  خلاصه سریع بردیمت دکتر  وازمایش خون وادرار  گرفتیم وقتی جوابو دادن گفتن همه چیز خوبه وسالمه وخیالمون راحت شد حالا هی بهت میرسم تا به وزن قبلیت برگردی خلاصه اینم از ده ماهگیت گلم  ورودت رو به ده ماهگی تبریک میگم عاشقتم اینم چند تا عکس از ده ماهگیت ...
6 اسفند 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانی می باشد